رفتن به مطلب
Curunir-Poirot

حفره های داستانی هری پاتر

Recommended Posts

Curunir-Poirot

سلام دوستان

راستش نمیدونم به این طرفدارای متعصب هری پاتر چی بگم.

آقا مهدی یه تاپیک با عنوان "آیا رولینگ یک شیاده؟" به من معرفی کرد,خب اونجا بیشتر راجع به این بحث شده بود که آیا رولینگ از استاد تقلید کرده یا نه؟

بعضی از متعصب طرفدارای هری پاتر جدیدا(یا شاید هم من جدیدا مطلع شدم) در کمال بی چشم و رویی و با نوعی اطمینان خاص میگن هری پاتر از هر نظر از داستان های آردا بهتره.

اولا که مشخصه فرق داستان هایی که روش نیم قرن کار شده با داستانی که طی حدود پانزده سال نوشته شده چیه.

هر کتابی که از ناحیه غیر از خدا باشه توش به هر حال اختلاف و حفره پیدا میشه ولی مهم اینه که کدومشون کمتر اختلاف و حفره داره.

خب داستانای استاد که این همه روشون کار شده و ویرایش شدن که از این نظر مشکلی ندارن ولی هری پاتر.......وای.........وای خدای من,بعضی وقت ها از خودم میپرسم آیا رولینگ اصلا کتاباشو بعد از اتمام نوشتن خونده و ویرایش کرده یا نه؟

به عنوان مثال تو همون تاپیک مذکور یکی از کاربران نوشته بود اگه بارتی کراوچ پسر یه سال تلاش کرد تا هری پاتر در مسابقات سه جادوگر برنده بشه تا نهایتا به جام که پورت کی بود دست بزنه و بره پیش ولدمورت,چرا از همون اول یه چیزو پورت کی نکرد و نداد دست هری.(میدونم تو هاگوارتز نمیشه غیب و ظاهر شد ولی همون طور که تو کتاب پنج دیدیم پورت کی ها تو هاگوارتز کار میکنن.تازه میتونست هریو ببره یه جا بیرون هاگوارتز-مثلا هاگزمید-و اونوقت اونجا غیبش کنه یا پورت کی رو بده دستش).

یا مثلا گفته بودن رولینگ هر جا کم میاره یه ورد اختراع میکنه.

یا اینکه شخصیت منفیش که بهش لقب (dark lord) رو داده خیلی ضعیفه و این لقب برازندش نیست و همیشه شکست میخوره.(با وجود تمام ابهتش).

یه چیزی هم به نظر خودم رسید;این که سیر تکامل تو کارای رولینگ کاملا مشهوده و واضحه که اصلا یکدست سازی نشده;به عبارت دیگر یه ایده هایی تو یه کتابش یهو ظاهر میشن که به نظرش خوب و مفید میان و یه دفه به طور انبوه ازشون استفاده میکنه,در صورتی که با وجود اهمیت این ایده ها تو کتابای دیگش اثری ازشون نیست.برای مثال پورت کی که از کتاب چهار مد شد,یا همون غیب و ظاهر شدن که قبلش از شبکه فلو استفاده میکرد و بعدش یه دفه بحث غیب و ظاهر شدنو پیش کشید,یا خیلی از موجودای خیالی,یا کارکتر هایی مثل کینگزلی و لونا که تا کتاب پنج خبری ازشون نیست و یه دفه مهم میشن,و یا خیلی از جادو های مهم دیگه.

یا این که رولینگ هر جا کم میاره سازمان و کمیته اختراع میکنه.

یا مثلا هر حکومت وحشتی مخالفاشو به شدت سرکوب میکنه ولی کابینه وزارت ولدمورت که چپ و راست قتل انجام میده,به ایجاد پرونده از مخالفاش و زیرنظر گرفتنشون اکتفا میکنه و حتی میذاره به کارشون تو وزارت ادامه بدن.

و خیلی نقایص دیگه.

شمام هر حفره ای به ذهنتون رسید اینجا بنویسید تا هنگام بحثمون با طرفدارای متعصب هری پاتر که اونو ده برابر بهتر از داستان های آردا میدونن(که البته این نسبت عکسش صحیحه)با مدرک حرف بزنیم.

لطفا راجع به تاثیر گرفتن رولینگ از استاد صحبت نکنید(همون طور که گفتم قبلا بحث شده).

پیشاپیش از بابت غلط های املایی عذرخواهی میکنم.

ویرایش شده در توسط Curunir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

اولا که curunir عزیز جای این تاپیک تو این بخشه:دنیای جادویی

اما راجع به حرفات:بعنوان کسی که کامل کتابای هری رو خوندم و البته خودم از طرفدارای قلم تالکینم خیلی از حرفاتو قبول ندارم!

اصلا قرار نیست هری با لوتر یا سیل مقایسه بشه...حالا چون یه عده متعصب(که البته خیلی هاشون هم بخاطر سن پایینشون)یه چیزی رو در جایی میان طرح میکنن دلیل نمیشه که ما هم عکس کار اونها رو کنیم.چون اینطوری خودمون میشیم مثل اونها

هر کسی که هر دو مجموعه رو بخونه به طور کاملا محسوسی فاصله قائل میشه بین این دو مجموعه...

چطوری به این جمله رسیدی؟"میپرسم آیا رولینگ اصلا کتاباشو بعد از اتمام نوشتن خونده و ویرایش کرده یا نه؟"پس بنظرت چطوری این همه میلیون آدم عاشق این مجموعه ان؟؟؟این همه میلیون نیاز به اثبات نداره که؟؟؟

مجموعه هری پاتر در مقایسه با آثار تالکین محدوده سنی پایین تری رو پوشش میده...و به همین دلیل خیلی وقتا چیزها رو ساده تر مطرح میکنه!

در جایی گفتی:"چیزی هم به نظر خودم رسید;این که سیر تکامل تو کارای رولینگ کاملا مشهوده و واضحه که اصلا یکدست سازی نشده"میشه یه نویسنده رو نام ببری که در طول زمان نوشته هاش پخته تر نشده؟اصلا همین تالکین خودمون...هابیتو بیا با سیل مقایسه کن!گذر زمان بر انسان ها تاثیر میذاره...این رو که نمیشه نقض کرد!!!

یعنی چی "ایده هایی تو یه کتابش یهو ظاهر میشن"؟نویسنده یه مجموعه داستان به اون عظمت نیاز به ایده هایی جدید در هر مجموعش داره تا بتونه مخاطب خودش رو نگه داره و اثرش رو از یکنواختی نجات بده!پس کاملا طبیعی خواهد بود که در هر مجموعه چیزهای جدیدتری به داستان اضافه بشن!

"برای مثال پورت کی که از کتاب چهار مد شد"دقت کن هری پاتر یه محصل بوده و داستان داره براساس زاویه دید اون نقل میشه..چطوری از یه دانش آموز مدرسه هاگوارتز انتظار داری که همه چی رو از قبل بدونه؟تازه دانش آموزی که تمام دوران کودکیش(قبل از اومدن به مدرسه)رو در دنیای ماگل ها بوده...دقت کن داستان داره براساس مسائلی که برای هری پیش میاد طرح میشه!!!

"کارکتر هایی مثل کینگزلی و لونا که تا کتاب پنج خبری ازشون نیست و یه دفه مهم میشن"

بنظرت چرا هری باید از قبل کینگزلی رو میشناخت؟سر کوچشون دیده بودش؟استاد هاگوارتز بود؟به مدرسه هاگوارتز رفت وآمد میکرد؟تو کوچه دیاگون به هری تنه زده بود؟

لونا:میتونی ادعا کنی همه بچه هایی که تو مدرسه تون بودن رو میشناسی؟

"یا این که رولینگ هر جا کم میاره سازمان و کمیته اختراع میکنه."هر جور فکر کردم این یکی رو نتونستم هضم کنم.آخه خداییش این یعنی چی؟تو هم که داری بی دلیل و رو هوا حرف میزنی

منم معتقدم داستان رولینگ به قول شما حفره داره...ولی خیلی از اینایی که شما گفتی حفره نیست!

ویرایش شده در توسط tom bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

با حرفهای تام موافقم. این دو اثر تا حد زیادی قابل مقایسه نیستن.

رولینگ داستان رو از دید هری تعریف میکنه و ما فقط وقایعی رو میبینیم که هری میبینه و چون هری با دنیای جادوگرا آشنا نیست با خیلی چیزها برخورد نکرده و تو سالهای بعد براش عجیبه. این خیلی طبیعیه که نویسنده برای جذاب کردن نوشته اش در جلدهای بعدی افراد جدیدی رو وارد کنه یا وقایع جدیدی اتفاق بیافته.

تالکین داستان رو از دید یک دانای کل و یا بهتر بگم مثل یه تاریخدان تعریف میکنه و در خلال تعریف کردن گریزی به آینده میزنه و میگه که این عمل بعدا چنین نتیجه ای داشت. سبک روایت متفاوته.

اینکه از راه های دم دستی برای روف مشکلات استفاده شده هم به محدوده سنی خواننده ها برمیگرده. هری پاتر رو میتونی با هابیت مقایسه کنی. چرا گالوم با بیلبو مسابقه معما برگزار میکنه؟ همون اول میتونست بگیردش!

بقیه حرفها رو هم تام گفته و من تکرار نمیکنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

تام عزیز

منظورم از یکدست سازی این بود که کتاب نباید مثل خط تولید کارخونه پشت سر هم (به طوری که وقتی کتاب تمام شد منتشر شود و برویم سراغ بعدی)منتشر بشه بلکه نوشته های قبل باید با نوشته ها و ایده های جدید تطبیق داده بشن و پس از ایجاد یک هماهنگی با ترتیب مورد نظر منتشر بشن.

مثلا راجع به حفره کتاب چهار که مطرح شد چی میگی؟اگه یه بار کتابو عمیق خونده بود اینو متوجه نمیشد؟و یا متوجه شده و به شعور خواننده هاش احترم نذاشته؟

تضاد هم که تا دلت بخواد هست:مثلا مرگ خوار ها همینطوری کوچک ترین مخالفا رو میکشن ولی اعضای محفل تو اوج قدرت ولدمورت هم آزادی زیادی دارن.

ویرایش شده در توسط Curunir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

یه نمونه بیار که نوشته های قبل رولینگ با نوشته های بعدش در تضاد باشه!!!!

ببین راجع به حفره کتاب4:اون که اصلا حفره نبود...سیر داستان بود.این که نمیشه ما بشینیم بگیم چرا اینجا اینکارو کرده یا چرا اونجا فلان کارو نکرده؟یه بار پست مهدی رو بخون...حرفت مثل مثال بیلبو و گالومه!

راجع به کینگزلی هم همون دلیل قبلم...آخه چه احتیاجی بوده هری تو سال اول تا چهار با کینگزلی آشنا بشه؟؟؟هری تا سال پنجم اصلا نمیدونست محفل با چه ف ای نوشته میشه چه برسه با اعضاش آشنا باشه!!!

دلیل رفاقت صمیمی و بیشتر با لونا:اول که از ورود به هاگوارتز شروع شد(البته اگه ذهنم درست یاری کنه)تو کدوم یک از 4 سال قبل لونا رو دیده بود که باهاش دوست نشه؟بعدشم بدلیل ارتش دامبلدور و حضور لونا تو اونجا باعث رابطه ی بیشتر هری و لونا شد.

غیب شدن هم شامل توضیحات قبلم میشه.ذکر مکرراته!

در مورد مقایسه:شما مثلا میتونی کتاب فیزیک اول دبیرستان رو با هالیدی مقایسه کنی؟آره هر دوتاشون در مورد فیزیکن ولی یکی برای سطوح پایین نوشته شده و خیلی وقتا زبون دقیق و جزئی نداره ولی اون یکی برعکس!

از طرف دیگه دنیای هری یه جورایی متصل به دنیای خودمونه...در صورتیکه دنیای تالکین کلا یه تعریف جداست!

یه پیشنهاد:دو تا پستتو یکی کن...چون مخالف با قوانین فرومه و اخطار برات ارمغان میاره!

ویرایش شده در توسط tom bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

اهم اهم

فکر کنم قبلا در این رابطه خیلی بحث ها شده بود تو فروم :دی

به کورونیر گرامی :

1- این که به یک نویسنده تهمت بزنی که نوشته هاش رو از یکی دیگه تقلب کرده خیلی زشته و در واقع در حق اون نویسنده داری ظلم می کنی

2- مقایسه ی بین داستان های فانتزی خیلی کار غیر معقولی و معمولا تو این مقایسه ها بیشتر طرفدارن با هم دعوا دارند تا این که بشینند در مورد داستان و ویژگی های مشترک داستان بحث کنند مثل مقایسه دارن شان و هری ؟؟؟

و اما در ادامه جوابی بر چند سوال شما :

1- داستان های تالکین به دلیل نثر خیلی سختی که دارند و از اون مهم تر به دلیل گستردگی زیادی که دارند به همین خاطر قشری که داستان هایی همچون هری پاتر - دارن شان و ... رو می خونند, خوندن داستان های سرزمین میانه براشون خیلی سخته از طرفی داستان های ذکر شده همشون جوان و نوجوان پسند هستند یعنی نویسنده ها کسی رو شخص اول داستانشون قرار دادند که هم سن و سال خواننده هاشونه اما ایا تو سرزمین میانه این جوری نیست و به همین خاطر سرزمین میانه زیاد مورد پسند قشر جوان و نوجوان های بین 13 تا 18 ساله نیست.

2- خانم رولینگ در همین 15 سالی که داستان هری رو نوشت باعث شد خیلی از جوان ها و نوجوانان به طرف داستان های هری کشیده بشند و به این کارشون خیلی احترام قائل هستم ولی این رو باید مد نظرت داشته باشی که سرزمین میانه یک داستان فانتزی حماسه است و در چندین کتابی که من در مورد داستان های حماسی در بخش بریتانیا و اسکاندیناوی خوندم خوده نویسنده و حتی مترجم کتاب هم اشاره کرده که در این رابطه می تونید داستان های تالکین رو هم بخونید و در ادامه در نظر داشته باش که تالکین داستان های خودش رو بر اساس اسطوره ها و باور ها نوشته و به همین خاطر قشر نوجوان زیاد به طرف داستان های سرزمین میانه نمی ره

و اما در مورد حفره هایی که در دنیای تالکین وجود داره می شه گفت حفره هایی همچون این که چه طور دامبلدور این همه پیش گویی می کرد و همه ی این پیش گویی ها به واقعیت می پیوست وجود داره اما اون چیز هایی که شما می گید :

1- بحث رو خواهشا به طرف بی خدایی در هری پاتر نکشید ( این جوری که من در اوایل نوشته هاتون بر داشت کردم ), ما داریم در دنیای فانتزی سیر می کنیم نه در دنیای واقعی!

2- در مورد پورت کی : به این توجه کن که لرد سیاه می خواد با برنامه پیش بره , اگه بارتی هری رو همون اول می برد پیش لرد سیاه باعث می شد که همه بفهمند لرد سیاه دوباره ظهور کرده به همبن خاطر مرگ خواران رو دستگیر می کردند و وزارت جادو خودش رو اماده می کرد و در ادامه اگه توجه کنی زمانی لرد سیاه خودش رو نشون می ده که داستان پنجم داره تموم می شه یعنی لرد سیاه یاران باوفاش رو جمع کرده و وزارت جادو متلاشی داره می شه و از اون مهم تر اگر لرد سیاه در اوایل داستان چهارم ظاهر بشه موقعیت اسنیپ در هاگوارتس به عنوان خادم لرد سیاه به خطر می افته و از همه مهم تر همه دست در دست هم می دن تا از هری مراقبت کنند

3- به نظر من لرد سیاه به هیچ وجه ضعیف نیست

کسی که به راحتی تونسته هوراکروکس بسازه بدون این که کسی بفهمه و ...

در ضمن یادم نمی یاد در جایی والدرمورت شکست خورده باشه

4- در مورد کنیگزلی و لونا و از طرفی اختراع کمیته ها و سازمان ها و فکر کنم تام عزیز جواب سوالات رو داد :دی

این که هری تو سال چهارم بدونه کنیگزلی کیه یا سال اول بدونه محفل ققنوس چی بوده به نظرم زیاد به درد هری پاتر نمی خوره

فکر کنم زیاد صحبت کردم :دی

امیدوارم صحبت هام پر بتر باشند

پ.ن :

1- می گم تام یه مقایسه بزن در مورد فیزیک هالیدی و سال اول , تاپیک خوبی می شه ها در ادامه کتاب فیزیک پایه بلت رو هم بهش اضافه می کنیم :دی

ویرایش شده در توسط Aslan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

2- در مورد پورت کی : به این توجه کن که لرد سیاه می خواد با برنامه پیش بره , اگه بارتی هری رو همون اول می برد پیش لرد سیاه باعث می شد که همه بفهمند لرد سیاه دوباره ظهور کرده به همبن خاطر مرگ خواران رو دستگیر می کردند و وزارت جادو خودش رو اماده می کرد و در ادامه اگه توجه کنی زمانی لرد سیاه خودش رو نشون می ده که داستان پنجم داره تموم می شه یعنی لرد سیاه یاران باوفاش رو جمع کرده و وزارت جادو متلاشی داره می شه و از اون مهم تر اگر لرد سیاه در اوایل داستان چهارم ظاهر بشه موقعیت اسنیپ در هاگوارتس به عنوان خادم لرد سیاه به خطر می افته و از همه مهم تر همه دست در دست هم می دن تا از هری مراقبت کنند

3-به نظر من لرد سیاه به هیچ وجه ضعیف نیست

کسی که به راحتی تونسته هوراکروکس بسازه بدون این که کسی بفهمه و ...

در ضمن یادم نمی یاد در جایی والدرمورت شکست خورده باشه

اصلان عزیز

فکر کنم اشتباه برداشت کردی,اولش برنامه این بود که تا هری به ولدمورت رسید و اون دوباره جسمشو به دست آورد بکشتش و قرار نبود ولدمورت مخفی کاری کنه ولی چون بازم هری به نحو معجزه آسایی نجات پیدا میکنه و dark lord رو شکست میده,ولدمورت مجبور میشه بنا رو بر مخفی کاری بذاره و تا وقتی هم که مجبور نشده,آفتابی نمیشه.

و در ضمن ولدمورت هر وقت با هری رو به رو شده شکست خورده,حتی وقتی هری یازده دوازده سالشه و رولینگ اینو با عشق توجیه میکنه و وقتی میبینه خیلی به شخصیت اول داستانش وابسته هست و همش ازش حمایت میکنه و از عدالت و چارچوب قوانین خودش هم خارج شده از زبان دامبلدور به هری میگه تو و ولدمورت از تمام مرز های شناخته شده جادو جلو تر رفتید.

به جز تو گودریک هالو (که تازه اونم باعث مغلوب شدن ولدمورت برای یه مدتی میشه) و اون یه باری که تو کتاب هفت هری خودشو تسلیم میکنه(و تازه بعدش هم دوباره به نحو معجزه آسایی نجات پیدا میکنه و بر میگرده)به یاد ندارم که نفرین ولدمورت حتی به هری اصابت کرده باشه و این اصلا برازنده لقب dark lord نیست.

مثلا همین سائورون خودمون رو ببین,تو دوران اول که جزیره دستش بود چی کار کرد,بعد از گوتموگ عزیز ترین کس پیش مورگوت بود,تو دوران دوم هم کل نومه نور رو به گند کشید و تو دوران سوم...

البته قبول دارم که سائورون شکست میخورد ولی یه dark lord واقعی بود.

راجع به تقلید کاری های رولینگ میتونی به اندازه کافی تو تاپیک "آیا رولینگ یک شیاده؟" بخونی.

من که شخصا لقب مقلد انکار کننده رو بهش میدم.

یه مثال هم میزنم:

یادت میاد سواران سیاه بو میکشیدن و نفس سردی داشتن ومخصوصا سرهاشون که دیده نمیشد و مابقی خصوصیاتشون رو؟احساس نمیکنی دمنتور ها یه برداشت آزاد از سواران سیاه بودن؟

ویرایش شده در توسط Curunir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

آقای Peejack !

اولا که بحث راجع به کتابه نه فیلم و بازیگر که شما داری بهش استناد میکنی.

دوما اون تصویر جاش تو فروم نیست و لینکش رو حذف کردم.

سوما از الفاظ نامناسب استفاده نکنید.

اگه بحثی در مورد کتاب دارید تو این تاپیک بیان کنید(با دلیل و سند)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

من هم کم و بیش با دوستان موافقم. نمیگم داستان اشتباه نداره ولی فرق هست بین چیزی که ما احساس می کنیم درست نیست و ممکنه براش توضیح یا حتی توجیهی پیدا کرد با چیزی که رسماً گاف تلقی میشه. مثلاً من میگم این که در نهایت روح ولدمور تبدیل به هشت تکه شد -البته ناخواسته- اشتباه نویسنده بود ولی میشه گفت که این همه تأکید روی عدد هفت و قدرتمند بودنش در نهایت با ساخته شدن هفت هورکراکس معنی پیدا می کرد نه با هفت تکه شدن روح. این میشه تفاوت برداشت و دیدگاه و نباید اون رو به عنوان اشتباه تلقی کرد. ولی وقتی تو کتاب یک، فرد و جرج به هری میگن که چون سال گذشته هم در تیم بودن سخنرانی الیور وود رو از حفظ هستن این میشه اشتباه. چون می دونیم برادرهای دوقلوی ران، یک سال از هری بزرگ تر هستن و هری در قرن گذشته، کوچک ترین بازیکن کوییدیچ بوده. یا این که وقتی در کتاب چهار، چوب دستی های هری و ولدمور یه جورایی با هم مبارزه می کنن و چوبدست هری، باعث میشه جادوهای انجام شده به ترتیب عکس اجرا بشن، اول سایه یا اکوی پدر هری است که بیرون میاد در حالی که باید برعکس باشه و این اشتباه تا جایی که من خبر دارم در چاپ های بعد تصحیح شد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

تفاوت تالكين و رولينگ اينه كه تالكين 13 سال روي ارباب حلقه ها كار كرد و آخر سر اونا رو يكجا ويرايش و منتشر كرد اما رولينگ هر سال يك كتاب مينوشت و منتشر ميكرد. رولينگ زماني كه هر كتاب رو مينوشت ديد خاصي نسبت به كتاب بعدي نداشت. داستان هري پاتر به تدريج پخته شد و ايراداتش برطرف شد. تالكين صبر كرد تا داستان تموم بشه و بعد اونارو منتشر كرد تا همچين مشكلاتي براي داستانش بوجود نياد(شايد تالكين هم ميخواست اونا رو جلد به جلد منتشر كنه اما جنگ جهاني دوم و كمبود كاغذ اجازه اين كار رو بهش نميداد)

براي همين ميشه از روي خيلي از ايراداتي كه بين كتابها با كتابهاي قبلي وجود داره گذشت.

به تضاد:

در مورد هشت تكه شدن روح از نظر من مشكلي تو اين قضيه نيست. ولدمورت ميخواست 7 هوركراكس بسازه اما روحش ناخواسته 8 تكه شد و 8 هوركراكس ساخته شد! هري هم مثل نگيني يك هوركراس زنده بود. از ديد من همواره تعداد تكه هاي روح با تعداد هوركراكس ها برابره.

قبل از اينكه اين دو داستان رو با هم مقايسه كنيد پيشنهاد ميكنم مقاله اي رو كه تضاد عزيز زحمت كشيده و تهيه كرده بخونيد:

https://arda.ir/the_dark_lords

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

درود

اول یه اسپم :مهدی جون یک تاز تالار هستی ها :دی

پست هات داره می رسه به 2000 ها :دی ( نمی خوای این فروم رو ول کنی :دی برو بزار جون تر ها جات رو بگرند دیگه :دی )

شوخی بود به جد نگیری حالا

حال بگردیم به بحث اصلی :دی

به جناب کورونیر :

در مورد والدمورت باید گفت که لرد سیاه تا داستان سوم می خواست به صورت مخفی دوباره زنده بشه که هر سری به یک سری مشکلات رو به رو می شد اما در داستان چهارم گویا لرد سیاه رابطه ای بین خودش و هری کشف کرده بود و به همین خاطر در صدد بود که این رابطه مستحکم تر بشه و این رابطه رو هم از راه خون هری پاتر بدست اورد و از طرفی وزیر جادوگی یعنی فوج خیلی یک دنده بوده و می شه گفت یک رقابت بین هاگوارتس و وزارت جادوگری بود و در این میان هری پاتر هم طرفدار هاگوارتس بود پس لرد سیاه باز داره مخفی کاری خودش رو ادامه می ده چون هری با این که گفت من لرد سیاه رو دیدم اما کسی حرف هری رو قبول نکرد !!! پس نتیجه می گیریم که لرد سیاه بازمی خواد به صورت مخفیانه افراد قابل اعتمادش مثل لسترانج ها - اسنیپ - کرواچ و چند تن دیگه رو جمع کنه

در ادامه این که چرا هری هی پیروز می شه و لرد سیاه می بازه چندین دلیل داره :

1- لرد سیاه به جادوی خودش خیلی مغرور شده به قول خودش می تونه بودنم چوب جادو هم جادو کنه یعنی این که جادو تو خونشه و به نظرم حق هم داره در واقه لرد سیاه تناه بازمانده ی مستقیم سالازار اسلترینه پس به جادوی خودش متکی شده و هری رو کوچک تر از اون می بینه که به خواد با هاش دوئل کنه مثال های بیشتری در این رابطه هست مثل اینکه چرا لرد سیاه دنبال قدیسان مرگ نرفت !!!

از طرفی هری پاتر یک حامی به نام دامبلدور داره که خودش زمانی اخر خلاف بوده و به غیر از دامبلدور کسی مثل اسنیپ هم حامی هری پارت است پس این دو به راحتی می تونند از غفلت لرد سیاه استفاده کنند و در ادامه قدرت لرد سیاه رو تو همون دره ی گودریک هالو می بینم , که چه طور هری در برابر لرد سیاه داره تسلیم می شه

از طرفی این که چرا رولینگ هی پای عشق رو وسط می کشه به نظر من عشق یک جادوی قوی که واقعا هیچ ضد تلسمی نداره برای مثال سیریوس بلک به خاط عشق به خانواده ی پاتر ها و عشق به گریفندور پشت به تمام ثروت خاندان بلک زد یا اسنیپ به خاطر عشق به لیلی طرفدار دامبلدور شد یا اسلاگهورن به خاطر عشق به لیلی خاطره رو به هری داد و یا دامبلدور به خاطر عشق به خواهرش از افکار پلیدش جدا شد و .. پس می بینیم که عشق بزرگترین جادوی !!

دوست عزیز ما نمی خواهیم این جا دنیای موازی بین دنیا های فانتزی راه بندازیم بزار یه مثال بزنم :

زئوس خدایای خدایان تو اساطیر یونان و ژوپیتر هم از زئوس تو روم اما قدرت زئوس کجا و قدرت ژوپیتر کجا و یا خدایان دیگه ای مثل اودین که در بیشتر کتاب ها اون رو هم ارز زئوس می دونند اما قدرت اودین کجا و قدرت تور کجا و ..

پس ما نمی خواهیم این جا بگیم لرد سیاه بزرگ تره یا سائرون و ...

در ادامه جناب تضاد توضیحات تکمیلی رو ارائه می ده و صحبت بنده و تکرار اون ها زیاد جالب نخواهد بود

پ.ن :

1- در مورد مقاله ی جناب تضاد واقعا گل کاشتی ایول داری ولی چرا به ما نگفتی یه مقاله نوشتی ؟؟؟

2- هوروکوروکس ها هفت تا بودن یا هشت تا ؟؟؟ ( شرمنده یه ذره داستان یادم رفته )

دفترچه ی خاطرات - جام هافلپاف - گردنبند - حلقه ی تام ریدل - تاج رینکلاو - ناگننی و خود هری پاتر

این ها که شد هفت تا پس چرا می گید هشت تا ؟؟

ویرایش شده در توسط Aslan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

به اصلان:

جدی داره 2000 میشه! از خودم بدم اومد. من دیگه پست نمیدم!

اشتباه از من بود. هفت هورکراس درست شد(با احتساب هری که ناخواسته بود) اما روح ولدمورت 8 تکه شد.(یکی تو بدن خودش بود)

من خیلی وقته هری پاتر نخوندم و فکر میکردم با هری میشه 8 هورکراکس و روح اصلی ولدمورت رو هم حساب نمیکردم.

کلا اون تیکه پست قبلیم رو بیخیال شید. چرت و پرت گفتم! :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas

درود

اول یه اسپم :مهدی جون یک تاز تالار هستی ها :دی

پست هات داره می رسه به 2000 ها :دی ( نمی خوای این فروم رو ول کنی :دی برو بزار جون تر ها جات رو بگرند دیگه :دی )

شوخی بود به جد نگیری حالا

حال بگردیم به بحث اصلی :دی

به جناب کورونیر :

در مورد والدمورت باید گفت که لرد سیاه تا داستان سوم می خواست به صورت مخفی دوباره زنده بشه که هر سری به یک سری مشکلات رو به رو می شد اما در داستان چهارم گویا لرد سیاه رابطه ای بین خودش و هری کشف کرده بود و به همین خاطر در صدد بود که این رابطه مستحکم تر بشه و این رابطه رو هم از راه خون هری پاتر بدست اورد و از طرفی وزیر جادوگی یعنی فوج خیلی یک دنده بوده و می شه گفت یک رقابت بین هاگوارتس و وزارت جادوگری بود و در این میان هری پاتر هم طرفدار هاگوارتس بود پس لرد سیاه باز داره مخفی کاری خودش رو ادامه می ده چون هری با این که گفت من لرد سیاه رو دیدم اما کسی حرف هری رو قبول نکرد !!! پس نتیجه می گیریم که لرد سیاه بازمی خواد به صورت مخفیانه افراد قابل اعتمادش مثل لسترانج ها - اسنیپ - کرواچ و چند تن دیگه رو جمع کنه

در ادامه این که چرا هری هی پیروز می شه و لرد سیاه می بازه چندین دلیل داره :

1- لرد سیاه به جادوی خودش خیلی مغرور شده به قول خودش می تونه بودنم چوب جادو هم جادو کنه یعنی این که جادو تو خونشه و به نظرم حق هم داره در واقه لرد سیاه تناه بازمانده ی مستقیم سالازار اسلترینه پس به جادوی خودش متکی شده و هری رو کوچک تر از اون می بینه که به خواد با هاش دوئل کنه مثال های بیشتری در این رابطه هست مثل اینکه چرا لرد سیاه دنبال قدیسان مرگ نرفت !!!

از طرفی هری پاتر یک حامی به نام دامبلدور داره که خودش زمانی اخر خلاف بوده و به غیر از دامبلدور کسی مثل اسنیپ هم حامی هری پارت است پس این دو به راحتی می تونند از غفلت لرد سیاه استفاده کنند و در ادامه قدرت لرد سیاه رو تو همون دره ی گودریک هالو می بینم , که چه طور هری در برابر لرد سیاه داره تسلیم می شه

از طرفی این که چرا رولینگ هی پای عشق رو وسط می کشه به نظر من عشق یک جادوی قوی که واقعا هیچ ضد تلسمی نداره برای مثال سیریوس بلک به خاط عشق به خانواده ی پاتر ها و عشق به گریفندور پشت به تمام ثروت خاندان بلک زد یا اسنیپ به خاطر عشق به لیلی طرفدار دامبلدور شد یا اسلاگهورن به خاطر عشق به لیلی خاطره رو به هری داد و یا دامبلدور به خاطر عشق به خواهرش از افکار پلیدش جدا شد و .. پس می بینیم که عشق بزرگترین جادوی !!

دوست عزیز ما نمی خواهیم این جا دنیای موازی بین دنیا های فانتزی راه بندازیم بزار یه مثال بزنم :

زئوس خدایای خدایان تو اساطیر یونان و ژوپیتر هم از زئوس تو روم اما قدرت زئوس کجا و قدرت ژوپیتر کجا و یا خدایان دیگه ای مثل اودین که در بیشتر کتاب ها اون رو هم ارز زئوس می دونند اما قدرت اودین کجا و قدرت تور کجا و ..

پس ما نمی خواهیم این جا بگیم لرد سیاه بزرگ تره یا سائرون و ...

در ادامه جناب تضاد توضیحات تکمیلی رو ارائه می ده و صحبت بنده و تکرار اون ها زیاد جالب نخواهد بود

پ.ن :

1- در مورد مقاله ی جناب تضاد واقعا گل کاشتی ایول داری ولی چرا به ما نگفتی یه مقاله نوشتی ؟؟؟

2- هوروکوروکس ها هفت تا بودن یا هشت تا ؟؟؟ ( شرمنده یه ذره داستان یادم رفته )

دفترچه ی خاطرات - جام هافلپاف - گردنبند - حلقه ی تام ریدل - تاج رینکلاو - ناگننی و خود هری پاتر

این ها که شد هفت تا پس چرا می گید هشت تا ؟؟

اصلان جان

نوشتی چندین دلیل داره 1- رو هم زدی

ولی 2- و 3- و ... رو نزدی!!!

چه جوری شد ؟!!

به جان خودم اسپ (هرزنامه) نبود

مشتاق بودم بقیه دلایل رو هم بدونم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

به لگولاس :

راحت باش :دی

اگه توجه کنی , مهدی گفته من دیگه نمی خوام پست بدم و گویا سر حرفش مونده :دی

و اما از سر این شوخی ها بگذریم در مورد این که چرا دلیل ها رو با اعداد نشون ندادم باید من رو ببخشی :دی

دلایل این گونه بود :

1- غرور بیش از حد لرد سیاه

2- هری پاتر حامیان همانند دامبلدور داشت

3- جادوی عشق که لرد سیاه اون رو نادیده گرفته بود

به مهدی :

در مورد هوروکراکس ها راستش من روح خود والدرمورت رو حساب نکرده بودم :دی

اما یه سوال واسم پیش اومده و فکر کنم در موردش یه بحث هایی کردیم و اون اینه که اون موجودی که ورتمیل در کتاب چهارم ازش نگهداری می کرد (همون والدرمورت ) چه جوری زندگی می کرد

از طرفی زمانی که والدرمورت طلسم رو به طرف هری می ندازه و طلسم خودش باعث مرگ خودش می شه در واقع به نظرم اینه که جسم والدرمورت نابود می شه و روحش الم می مونه اما اون جسمی که دست ورتمیل بود چه جوری ساخته می شه ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

ممنونم از لطفت اصلان عزیز، امیدوارم که مفید باشه ولی فقط بگم که اینها نظرات شخصی منه و لزومی نداره اونها رو به عنوان حکم قبول کنیم :-? من تعداد هورکراکس هشت تا نگفتم، تکه های روح رو گفتم. ساختن هفت تا هورکراکس، روح ولدمور رو هشت تکه کرد. یادت هست تو کتاب شش وقتی هری و دامبلدور دارن در مورد هورکراکس ها صحبت می کنن و هری هول کرده دامبلدور بهش چی میگه؟ تا اونجا فکر می کردن که ولدمور شش هورکراکس ساخته. ولی شبی که ولدمور برای کشتن هری یک ساله رفت بدون این که خودش بخواد، تکه ای از روح مثله شده اش وارد جسم هری شد و این طوری بود که هفت تا هورکراکس شکل گرفت.

نمیگم صد در صد چیزی که در جمله ی بعد بیان می کنم درسته ولی به نظرم نمیاد هیچ کجا اشاره شده باشه که جسم اولیه ی ولدمور در شب هالووین به خاطر افسون مرگبار از بین رفت. تا جایی که می دونیم این افسون، روح رو از جسم جدا می کنه ولی روی جسم هیچ تأثیری نداره. نگاه کن به مرگ خانواده ی ریدل و این که هیچ علامتی از خشونت روی بدن اونها نبود. می دونیم که خونه ی والدین هری تقریباً ویرانه بود و شاید شاید شاید بشه به این نتیجه رسید که بدن اولیه ی ولدمور، زیر آوار موند و از بین رفت یا چنین چیزی. به بیان دیگه، مرگ ظاهری ولدمور به خاطر آسیب دیدن جسمش نبود.

در مورد سؤالت هم باید بگم جسم نوزاد مانند ولدمور رو با جادوی سیاه ساختن و از شیر -یا شاید هم زهر، تا جایی که من میدونم مارها به بچه اشون شیر نمیدن :) -نگینی تغذیه می کرد.

ویرایش شده در توسط تضاد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

به اصلان عزیز:

فکر کنم آخرش منظورم رو نگرفتی ولی فقط در این حد بگم تو کتاب چهار قرار بود هری کشته بشه و ولدمورت برگرده پس قرار نبود لرد پنهان کاری کنه و وقتی اون نجات پیدا کرد ولدمورت پنهان شد پس این که هری چجوری بره پیش اون مهم نبود.

بقیش هم که دیگه میشه تکرار مکررات.

به تضاد:

گفتی "بعضی از این گروه متأخر حتی کوشیدند رولینگ را به تقلید از تالکین متهم کنند." اولا من متعصب نیستم,فقط حقیقتو میگم.میتونی(مینونی؟) یه مقایسه بی طرفانه داشته باشی تا به تقلید های کودکانه و پرداخت نشده رولینگ پی ببری.

ثانیا استاد راجع به وضعیت افرادی که قبول نمیکنن رولینگ یه مقلده و به شدت از اشتباهاتش دفاع میکنن یک جمله داره که میگه

"to crooked eyes truth may wear a wry face."

البته منظورم با این شدت که این جمله هست,نیست و اصلا قصد بی احترامی ندارم و امیدوارم ناراحت نشوید ولی خوب جمله ایست بس به جا.

آخر تو رو به خدا چرا نباید بین حماسه های آردا و کتاب رولینگ مقایسه کرد؟من میتونم بین نهج البلاغه و صحیفه نور و سیرالعباد الی المعاد و ارباب حلقه ها و کارنامه فردریک و تاریخ طبری و شاهنامه و تاریخ زمان مقایسه کنم,فقط کافیه حد اقل یک وجه مشترک داشته باشن.

بین هر (حداقل) دو چیزی که حد اقل یک وجه مشترک داشته باشن میشه مقایسه کرد.

ویرایش شده در توسط Curunir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

هی من میخوام تعداد پستهام رو کم کنم و شما نمیذارید! :دی

به اصلان عزیز:

فکر کنم آخرش منظورم رو نگرفتی ولی فقط در این حد بگم تو کتاب چهار قرار بود هری کشته بشه و ولدمورت برگرده پس قرار نبود لرد پنهان کاری کنه و وقتی اون نجات پیدا کرد ولدمورت پنهان شد پس این که هری چجوری بره پیش اون مهم نبود.

ولدمورت اون جسم نصفه نیمه رو با جادوی سیاه و معجونهای مخصوص به وجود آورده بود. برای اینکه بتونه جسم اصلیش رو بسازه نیاز داشت تا جادوش رو تکمیل کنه. پس به زمان احتیاج داشت تا بتونه با معجونهایی که ورمتیل براش درست میکرد اون جسم ناقص رو رشد بده و به مرحله ای برسونه که بتونه با خون هری و استخوان پدرش و گوشت ورمتیل به جسم اصلیش برگرده. پس نتیجه میگیریم که دلیل تاخیر میتونه این باشه.

از طرفی هری توی هاگوارتز به خوبی محافظت میشد و مودی قلابی نمیتونست بدون اینکه کسی(حتی رون و هرماینی) بفمه اونو جایی ببره. تنها جایی که هری تنها بود توی مسابقه بود. شاید بگی که مودی جادوگر قوی ای بود و میتونست هری رو به زور ببره به هاگزمید و اونجا غیب بشه اما در جوابت باید بگم که ولدمورت استفاده های بیشتری برای بارتی کراوچ پسر در نظر گرفته بود. وجود یک جاسوس مطمئن توی محفل ارزش چند وقت صبر کردن رو داره. حتی اگه فکر کنیم که ولدمورت از همون اول آماده بود تا به جسم اصلیش برگرده(که من اینطور فکر نمیکنم) باز هم با این کار یک فرصت استثنایی رو از دست میداد.

باز هم در جواب سوال احتمالی "ولدمورت اسنیپ رو به عنوان جاسوس داشت و دیگه نیازی به جاسوس اضافی نبود" باید بگم که ولدمورت هم مثل بقیه مرگ خوارها فکر میکردن که اسنیپ خیانت کرده.(رجوع کنید به صحبتهای کاکاروف(؟) و اسنیپ و صحبتهای اسنیپ بابت تاخیر در جواب دادن به احضار ولدمورت)

آخر تو رو به خدا چرا نباید بین حماسه های آردا و کتاب رولینگ مقایسه کرد؟من میتونم بین نهج البلاغه و صحیفه نور و سیرالعباد الی المعاد و ارباب حلقه ها و کارنامه فردریک و تاریخ طبری و شاهنامه و تاریخ زمان مقایسه کنم,فقط کافیه حد اقل یک وجه مشترک داشته باشن.

بین هر (حد اقل) دو چیزی که حد اقل یک وجه مشترک داشته باشن میشه مقایسه کرد.

این کار امکان نداره. هر کدوم اینا شاید یک وجه مشترک داشته باشن اما توی هزار وجه دیگه تفاوت دارن. توی مقایسه داستانها نمیشه فقط یک وجه مشترک رو درنظر گرفت، چون داستان با توجه به تمام جوانب نوشته شده و نه تنها اون یه وجه مشترکی که مد نظر شماست.

توی فروم تاپیکی به اسم "مقایسه لوتر و شاهنامه" هست. دلایلم رو تا حدودی توی اون تاپیک گفتم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

خدمت کورونیر عزیز، اول از همه بگم من شخص شما مد نظرم نبود. کافیه نگاهی بندازید به گروه های هواداری در سایت های دیگه. اگر نه شکر خدا، بچه های آردا اون قدر آگاه هستن که نیازی به دفاع من ندارن :) در مورد رولینگ، فکر می کنم من و شما دو طرف مختلف ایستادیم و از زوایای متفاوتی به قضیه نگاه می کنیم. اشکالی هم نداره. همین تفاوت ها و چند رنگی ها باعث پیشرفت میشه. اینه که اصراری ندارم نظر من رو قبول کنید ولی در مورد مقایسه که اشاره کرده بودین باهاتون موافق نیستم. به قول انگلیسی زبان ها که نمیشه سیب رو با پرتقال مقایسه کرد. البته طبق نظریه شما باید بشه چون هر دوشون میوه هستن، گردن، هسته دارن. منتها نکته ای که این میون دارین ندیده می گیرین نتیجه است. مضاف بر این، یکی بیشتر سیب دوست داره و یکی دیگه پرتقال که یه نظر شخصیه. پافشاری روی یکی از اینها، چه خیری به سلامتی جسم آدم می رسونه؟ :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

اول به مهدی :

گویا واقعا سر حرفت موندی :دی

از زمانی که گفتی پست نمی دم , فقط 2 تا پست دادی و این واقعا جالبه که نمی خوای پست بدی :دی

می گم همین جوری بمون تا آرون و تولکاس هم بهت برسند تا اون وقت سه نفری 2000 پست بدید :دی

به کورونیر عزیز :

راستش من نمی دونم منظور دقیق شما چیه ؟؟

اگه قرار بود که تو کتاب چهارم هری می مرد پس چرا این قدر دامبلدور و محفل سعی در حفظ هری داشتند از طرفی اگه باز قرار بود هری بمیره خوب دیگه داستان چه معنی داشت چون اگه فرض کنیم هاگوارتس واقعی بوده پس زمانی که لرد سیاه مفعود می شه دامبلودر دیگه احتیاجی به هری نداشت و خودش می رفت سراغ جنگ با لرد سیاه

از رفی من نمی دونم چرا شما اصرار دارید که لرد سیاه پنهان کاری نمی کنه ؟؟

من واسطون دلیل آوردم که لرد سیاه باید پنهان کاری کنه :دی

گویا شما مشکلی دارید بین این که نمی شه بین هری پاتر و سرزمین میانه بحث کرد ؟؟ من همین جا بهتون می گم که اگه شما می خواهید بین این دو داستان بحث کنید بنده اماده هستم تا وجه مشترک بین این دو ستان رو از زبان شما بشنوم

من هیچ وقت تو این فروم ندیدم که کسی بگه که نمی شه بین شباهت های داستان بحث کرد !! ( یکی از خوبی های این فروم اینه که دوستان زیاد معتصب نیستند اما تو فروم های دیگه دیدم که سر بحث ها به جنجال کشیده می شه و ... ) از طرفی گویا شما مد نظرتون اینه که همانند تاپیک هاییی که در فروم های دیگه درست می کنند مثل ( دارن شان یا هری پاتر - اراگون یا هری پاتر و ... ) این گونه بحث کنید که ببنید کدوم شخصیت برتر اما اگر منظورتون نقد بین داستان ها و شباهت هایی بین داستانهای حماسی باید بگم هک ما در این جا در مورد خیلی از داستان ها نظیر نارنیا - هری پاتر - وراثت و حتی شباهت بین آثار حماسی باداستان های تالکین انجام داده ایم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lalaith

سلام از بحث خوشم اومد!

یه زمانی رو به یاد میارم که بچه ها نمیدونستن کتاب چیه...

فکر میکردن یه جور خوراکیه و حتی بعضا میخوردنش!

بعد یه موجی اومد به اسم هری پاتر که شده برای پز دادن وکم نیاوردن جلوی دوستان، بچه ها رفتن به سمتش و اینگونه کتاب خوان شدند...

این به نظر من چیز با ارزشیه. شاید هم تنها چیز با ارزش این داستان باشه.

پس بیخیال!...

:-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

این کار امکان نداره. هر کدوم اینا شاید یک وجه مشترک داشته باشن اما توی هزار وجه دیگه تفاوت دارن. توی مقایسه داستانها نمیشه فقط یک وجه مشترک رو درنظر گرفت، چون داستان با توجه به تمام جوانب نوشته شده و نه تنها اون یه وجه مشترکی که مد نظر شماست.

توی فروم تاپیکی به اسم "مقایسه لوتر و شاهنامه" هست. دلایلم رو تا حدودی توی اون تاپیک گفتم.

مهدی جان,همان طور که میدانی مقایسه یعنی بیان شباهت ها و تفاوت ها و نه فقط صرف بیان شباهت ها.

راجع به این آثار هم چند تا شباهت,پایه مقایسه میشن و تفاوت ها حاصل مقایسه.

ویرایش شده در توسط Curunir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

شاید خیلی دقیقا این بحث به موضوع تاپیک مرتبط نباشه به خب جای بهتر از اینجا برای بحث کردن در مورد این موضوع پیدا نکردم

چندیست در حال خوندن مجدد هری پاترم و یک مسئله ذهن من رو مشغول کرده واون اینه که:

با این که دامبلدور رو دوست دارم و تنها موجود باارزش هری پاتر میدونم ولی به نظرم مدیر خوبی برای هاگوارتز نبود مثلا ببینید چقدر اتفاقات ناگوار در زمان حضورش اتفاق افتاد چنتا استاد توزرد استخدام کرد

این رو بیشتر به عنوان یک حفره در نظر بگیرید :یک مسئله دیگه هم اینه که چرا ولدمورت به محض این که هری وارد هاگوارتز شد دست به کارهایی برای برگردوندن قدرتش زد و چرا 10-12 سال هیچ اقدامی نکرد

نظر شما چیه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

نمیدونم ولی منم خیلی وقته که یه مشکل دارم،واقعا از مسئله این تابلو ها سر در نمیارم،به نظرم جمعا یه حفره وحشتناکن.تو داستان میبینیم که شخصیت واحدی که ازش تابلو های مختلف کشیده میشه واحده و در یک زمان فقط یک جا میتونه باشه پس این چه معنی داره که تابلو های زیادی کشیده بشن در صورتی که قراره همشون بجز یکیشون خالی باشن؟مثلا یه جا دامبلدور دو نفرو معرفی میکنه و میگه که چون اینا آدمای بزرگین تو جاهای بزرگی تابلوشون هستو اونوقت میفرستتشون به ماموریت تو تابلوهای دیگشون،این یعنی تابلوی این آدمای بزرگ تو جاهای بزرگ بیشتر زمانا خالیه،مثلا دیوار یه جای مهمو در نظر بگیرید که روش دو تا تابلوی خالی بزرگ زدن.البته منکر این نیستم که از نقل و انقالات بین تابلو ها استفاده بهینه برده شده.مورد دیگه راجع به تابلو ها اینه که میبینیم تو آخر داستان هری با تابلوی دامبلدور راجع به یه چیزایی صحبت و مهم تر از اون مشورت میکنه،خب چرا وقتی به مشاوره دامبلدور نیاز مبرم بود و هری سوالات زیادی راجع بهش داشت به نوعی به یک تابلو از دامبلدور مراجعه نکرد؟فقط همین نیست میشه بگیم چرا خیلی جاهای دیگه از وجود این تابلو ها استفاده نشد؟

دیگر مشکلی که هست مسئله ارتباط بین هویت افراد و این تابلو هاست.

ویرایش شده در توسط Curunir-Poirot

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

شاید خیلی دقیقا این بحث به موضوع تاپیک مرتبط نباشه به خب جای بهتر از اینجا برای بحث کردن در مورد این موضوع پیدا نکردم

چندیست در حال خوندن مجدد هری پاترم و یک مسئله ذهن من رو مشغول کرده واون اینه که:

با این که دامبلدور رو دوست دارم و تنها موجود باارزش هری پاتر میدونم ولی به نظرم مدیر خوبی برای هاگوارتز نبود مثلا ببینید چقدر اتفاقات ناگوار در زمان حضورش اتفاق افتاد چنتا استاد توزرد استخدام کرد

این رو بیشتر به عنوان یک حفره در نظر بگیرید :یک مسئله دیگه هم اینه که چرا ولدمورت به محض این که هری وارد هاگوارتز شد دست به کارهایی برای برگردوندن قدرتش زد و چرا 10-12 سال هیچ اقدامی نکرد

نظر شما چیه؟

اولی رو میشه اینجوری توجیه کرد که دامبلدور خیلی مثبت بود و نمیتونست پلیدی رو درک بکنه. در واقع خوش بین بود. مثل مانوه که نتونست خباثت درونی ملکور رو درک کنه.

دومی رو هم حفره نمیدونم. اون موقع ولدمورت ضعیف بود و توان بازگشتن رو نداشت. همون سالی که هری وارد هاگوارتز شد کوئیرول به آلبانی رفت و ولدمورت شانسی اونو پیدا کرد.(البته کتاب رو خیلی وقته نخوندم)

در مورد تالبو ها هم قبلا مفصل صحبت کردم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به مهدی:

به نظرم فقط دو حالت برای دامبلدور وجود داره:

یکی اینکه همه چیز دان بود و حالتی خداگونه داشت که همه چیز رو درست و به موقع پیش بینی کرده بود (یک نمونش اسنیچی بود که دامبلدور اشاره کرده بود در آخر باز میشه)

یکی دیگه اینکه آدم دیوانه ای بود که همه چیز رو بر مبنای شانس قرار داده بود

آخه واسم غیر قابل باوره که دامبلدور یک بار هم به آزکابان نرفته باشه که ببینه درد سیریوس بلک چی بوده که جیمز رو به ولدمورت لو داده بود در صورتی که برای اثبات بی گناهی دایی ولدنورت رفته بود و حتی خاطراتش رو جمع کرده بود

یا خنده داره که قبول کنیم که دامبلدور توجه نکرده باشه که کوییرل می خواست هری رو در مسابقه کوییدیچ بکشه

در مورد ضعیف بودن ولدمورت: چرا زودتر از خاطرات تام ریدل برای باز کردن تالار استفاده نکرده بود؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...